دوشنبه

کریم پاسبون مرد

کریم پاسبون مرد

شاید خدا بامرزدش . پاسبون بازنشسته بود و این اواخر شیره ای .

پاتوقش عصرها قهوه خونه غلام بی کله بود .

آخر بار که دیدمش ، تابستون پارسال جلو دکون مش حسن بزاز بود .

گفت : پسر حاجی ، شنیدم کتابت می کنی ، طبابت دل هم بلدی ؟

- ابزار طبابت دل ، کلام است و طبیب دل ، همدم .

- همدم ما که ناله و نفرینه جماعته . اگه بی غرض بگم ، وصیت آقامو می نویسی ؟

- بگو می نویسم .

- آقام خدا بیامرز می گفت : نون بازوتو بخور ، نه زور بازوتو .

ما که به خرجمون نرفت .حالا می نویسیش ؟

- آره ، تو خوت وصیت نداری ؟

- بنویس شرف هر کار به لباسشه ، والا پاسبونی عملگی ظلمه .

- باشه ، می نویسم

یاد ننه ی مرتضی دیلاق افتادم که می گفت :

- هنوزم از کریم پاسبون می ترسم . دوره ی کشف حجاب ، بی ناموسی زیاد کرد، بی شرف . خدا ازش نگذره

و امروز کریم پاسبون مرد .

به قلم : حمیدرضا شیرازی

١٠ بهمن ١٣٨٨

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر